پرنده گفت: چه بویی, چه آفتابی,آه... بهار آمده است...
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت...
پرنده از لب ایوان پرید...
مثل پیامی پرید و رفت...
پرنده کوچک بود...
پرنده فکر نمی کرد...
پرنده آدمها را نمی شناخت
پرنده در ارتفاع بی خبری می پرید
و لحظه های آبی را...
دیوانه وار تجربه می کرد...
پرنده, آه...فقط یک پرنده بود
بعدالتحریر1 : نویسنده این متن را نتوانستم پیدا کنم تا نامش را درج کنم
بعدالتحریر2 : از همه دوستانی که به وبلاگ سر زدند و نظر دادند متشکرم
درباره خودم
مهدی مهدی هستم متولد 21 اسفند 1368 . خیلی وقت بود از تنهایی خسته شده بودم و بهترین راه حرف زدن و بیان عقایدم را وبلاگ یافتم لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
لوگوی دوستان
آمار وبلاگ
بازدید امروز :3
بازدید دیروز :0 مجموع بازدیدها : 54980 خبر نامه
وضعیت من در یاهو
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|